شب جمعه است دعای کمیل رو حرم حضرت معصومه بودم....حال و هوای خاصی داشت امشب.
خیلی دعای کمیل خوندم و حرم رفتم اما امشب یه چیز دیگه است.با احساس میخونه:اللهم انی اسئلک...
خدایا منم همیشه ازت سئوال کردم...گدائی کردم...خواستم پس چرا هنوز و همیشه تو رو ندیدم و گناه کردم؟؟؟
بارها گفتم گناهایی که عصمت من و از بین می بره...بلا رو نازل می کنه...نعمت هات و تغییر میده...دعای من و حبس می کنه ببخش اما بازم گناه کردم...
گناهکارم میدونم اما هیهات انت اکرم من ان تضیع من ربیته او تبعد من ادنیته او تشرد من اویته او تسلم الی البلاء من کفیته و رحمته:از خودم دور شدم میدونم اما تو بزرگوارتر از اونی هستی که کسی رو که بزرگ مردی و به اینجا رسوندی که حالا اینقدر خودش و بزرگ میدونه که در محضر تو گناه میکنه رها کنی.
من و از خودت دور نکن من و به دست بلاها نسپار...
خدایا گناه با من چه کرده؟نه! من با خودم چه کردم؟من و دریاب خوب من دارم می میرم....!!!
ابایی ندارم که خودم و پیشت کوچیک کنم..یک به یک ناتوانیام و بشمارم و بگم:
معتذرا:معذرت میخام
نادما:پشیمونم
منکسرا:دل شکسته ام
معترفا:مقر به گناه هستم
راه فراری جز بسوی تو ندارم دلیلی هم برای گناهام ندارم ولی تو رو بزرگوار می بینم که بعد از اینکه توحیدت دز قلبم جای گرفت منو عذابم بدی و منو از خودت دور کنی.
چطور تو این عذاب بمونم در حلیکه امیدم به عفو و بخشش توست؟؟؟؟
خدای من! رها میکنی بنده مسلمانت و که طعم عذابت رو به سبب گناهاش کشیده؟عذاب میدی کسی رو که ملتمسانه و با امید رحمتت و طلب کرده؟جهنم و جایگاش قرار میدی اونی رو که با زبان و دعای یگانه پرستی مث امیر المؤمنین حضرت علی تو رو میخونه؟
خدایا به اون قدرتت که همه جا رو گرفته وبه حق سریع الرضا بودنت به اون فرشته هایی که اونارو وکیل و ناظر بر گناهانم قرار دادی به اون عظمتت که باعث میشه همه جوارح و اعضام بر گناهانم گواه باشن به خودت که شاهد بر هر چه کردم چه در خفا و چه آشکار بودی ببخش من و که جز دعا چیزی ندارم منو ببخش که تنها وسیله رهاییم از گناه همین اشکه که میریزه.
مگر نه اینکه تو در دلهای شکسته جا داری؟امشب دلم بخاطر کارای خودم شکست که عمری گناه کردم.پس ببخش منو که امشب تو رو در دلم حس می کنم و جز تو کسی رو ندارم:ای پناه بی پناهان....