سلام
داستان جالبي بود
و
عبرت انگيز
موفق باشي
سرا پا اگر زرد پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي ، لب پنجره
پرازخاطرات ترک خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما ديده ايم
اگرخون دل بود، ما خورده ايم
اگردل دليل است،آورده ايم
اگر داغ شرط است،ما برده ايم
اگر دشن? دشمنان ، گردنيم!
اگرخنجردوستان،گرده ايم!
گواهي بخواهيد،اينک گواه:
همين زخمهايي که نشمرده ايم!
دلي سربلند و سري سر به زير
از اين دست عمري به سر برده ايم
( مرحوم قيصر امين پور )
سلام قشنگ بود آفرين
بسم الله الرحمن الرحيم
يه سلام قشنگ تقديم خواهر خوبم رز
:داستانت رو خوندم برام جالب بود و همينطور ناراحت کننده .متاسفانه هنوز تو جامعه ما اين طرز فکر بين بعضي ها وجود داره که به دختر يا پسر بودن بچه خيلي اهميت بدن ..من زياد شاهد اين مسائل بودم و زياد هم از دوستاني كه در بيمارستان كار ميكردن شنيدم ..نمونه اين مورد مردي بود كه وقتي همسرش رو به بيمارستان آورده بود مرتب كتكش ميزد كه بايد بچه پسر باشه ..خدا بهش پسر داد ولي چه پسري باور ميكني وقتي دنيا اومد مثل پيرمردها بود و به طرز باورنكردني از دست جراح افتاد وبعد از چند بار قلط خوردن مرد ..اميدوارم ديگه شاهد اينطور مسائل نباشيم
دوست دارم ..راحله
خواستي به وبلاگم سر بزن